اگر یکی از کارکردها و اهداف اصلی احزاب، حضور در قدرت به منظور تغییر یا اصلاح سیاستها و رویکردها باشد، این قاعده پذیرفتنی است که احزابی که به دنبال حضور زنان در قدرت هستند، از جایگاه حزب بهعنوان فرصت برای ظرفیتسازی و تحقق عدالت جنسیتی بهره میگیرند. درواقع اعتقاد به عدالت جنسیتی برای حضور زنان در قدرت از جانب احزاب، پرداختن به راهبردها تحقق این هدف را برجستهتر میکند.
با این مقدمه، میتوان به این سؤال
پاسخ داد که احزاب نهتنها قادرند زمینه حضور زنان را در قدرت فراهم کنند، بلکه
باید برنامهها و رویکردهای خود را برای پیگیری مطالبات زنان کشور نیز ارائه کنند.
برنامهای که باید مشخص کند نمایندگان حزب پس از حضور در پارلمان قرار است به کدام
بخش از مطالبات جامعه زنان ایران پاسخ گویند و نیز چگونه پس از ورود به مجلس این
مطالبات را پیگیری خواهند کرد.
بیتوجهی به این موضوع یکی از دلایل
بیعملی مجالس ایران در پیگیری و تحقق مطالبات زنان ایران است.
توجه به این موضوع قاعدتا، فارغ از
این است که نمایندگان احزابی که به مجلس راه مییایند زن باشند یا مرد.
اما به نظر میآید با توجه به تجارب
مجالس پیشین ایران، از دو راهبرد برای دیدن جایگاه زنان در برنامه احزاب میتوان
استفاده کرد. راهبرد اول آن است که در تدوین برنامهها سرفصلی جداگانه به مسائل و
مطالبات زنان اختصاص یابد و راهبرد دوم نیز آن است که مشکلات و مطالبات زنان در
تمامی سرفصلهای برنامه احزاب برای مجلس مدنظر قرار گیرد که قاعدتا باید بیانگر
نگرش احزاب با گرایشهای سیاسی متفاوت نسبت به موضوع مشارکت همهجانبه زنان باشد. بهعنوان مثال در تمامی سرفصلهای
فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و... موضوع مطالبات زنان با این دیدگاه جریانسازی شود.
تجربه جوامع موفق حاکی از آن است که
استراتژی جریانسازی، نتایج مطلوبتری به همراه داشته است.
اما این برنامهها باید از چه مختصات
و ویژگیهایی برخوردار باشند.
آنچه مسلم است تا زمانی که احزاب
ایران نگاه واقع بینانهای به شکافهای جنسیتی موجود نداشته باشند و نیز از فقدان
درک مناسب از صورت مسئله زنان ایران رنج ببرند، قادر نخواهند بود برنامهای متناسب
با مقتضیات امروز ایران و بهتبع آن پاسخی برای پیگیری و طرح مطالبات زنان در نهاد
قانونگذاری داشته باشند. از سوی دیگر شناخت این مطالبات و اقتضائات ساختار حقیقی
و حقوقی ایران به آنها در تبدیل این مطالبات به طرحهای جهت تصویب در مجلس کمک
خواهد کرد.
گزارشهای منتشرشده در ارتباط با شکافهای
جنسیتی امروز جامعه ایران میتواند مبنای واقعبینانهای برای روشنترشدن سرفصلهای
برنامهای احزاب برای مجلس آینده باشد. با توجه به این گزارشها به نظر میآید
سرفصلهای این برنامهها میتواند رویکردها و برنامههای جریانها و احزاب برای
جامعه زنان ایران باشد.
بنابراین ضرورت دارد به طور صریح و
روشن، احزاب تعهدات خود را در قالب برنامهها، رویکردها و گفتمان خود، در قبال
نیمی از پیکره جامعه ایران مشخص کنند. مطالباتی مانند:
١. تصویب قوانین
لازم به منظور احتساب سهم زنان خانهدار در تولید ناخالص ملی کشور.
٢. بازنگری قوانین
و مقررات برای تطبیق با شرایط زنان شاغل و ایجاد سازگاری در مسئولیتهای اجتماعی و
خانوادگی آنان از طریق لحاظ تسهیلاتی برای زنان شاغل.
٣. گسترش حمایتهای
اجتماعی (تأمین اجتماعی، بیمه بیکاری، ایجاد توسعه و تقویت سازوکارهای جبرانی،
حمایتهای اجتماعی از شاغلان بازار کار غیررسمی و برابری فرصتها برای زنان و
مردان و توانمندسازی زنان، از طریق دستیابی به فرصتهای شغلی مناسب).
٤. رفع خشونت علیه
زنان، از جمله اتخاذ تدابیر قانونی، بازدارنده و حفاظتی- حمایتی، از قبیل: تأسیس
خانههای امن و...
به طور قطع این سرفصلها میتواند با
توجه به مطالبات زنان ایران از تنوع و تکثر بیشتری برخوردار باشد.
امروز خیزشی در جامعه زنان ایران آغاز
شده است که به طور قطع بیتوجهی احزاب به این خیزش و مطالبات، نشان از جاماندن
آنان از این خیزش و حرکت است.
منبع: روزنامه شرق