دلنوشته ای برای مادران سرزمینم که حس مادر بودن را به اشتراک گذاشتند- آذر منصوری
وقتی مادر می شوی دنیا رنگی دیگر به خود می گیرد.گویی پاره ای عزیزتر از وجودت پا به عرصه گیتی می گذارد.پاره تنت ،جزیی از وجودت که به چشمان هر مادری زیباترین موجود هستی است.تجربه این حس یکی از زیباترین نعمت های دریای لایزال هستی است که فقط باید مادر باشی تا آن را با تمام وجود درک کنی.هیچ نقاش و تصویرگر و هیچ نگارنده و سراینده ای قادر نخواهد بود تمامی ابعاد وجودی یک مادر را به تصویر بکشد.
به یاد دارم زمانی که در انفرادی بودم، اولین دلتنگی که به سراغم آمد ، دلتنگی فرزندانم بود و همین دلتنگی نیز مرا نگران حال مادر بیمارم می کرد، که این روزها و شب ها را چگونه پشت سر می گذارد و مباد که این دلتنگی طاقت او را طاق کند و خدایی نا کرده...
در روزها و ایامی که به مناسبت میلاد فاطمه زهرا(س)و به نام روز زن و مادر نام گرفته نیز نمی توانی بی تفاوت از کنار این فاصله ها و دلتنگی ها گذشت.این روزها می دانم ساجده عرب سرخی از یک سو دلتنگ دردانه خود است و از سویی دیگر تاب دیدن چشم های مادر را ندارد که مادر است و می داند آیین مادری را و مادر ساجده نیز با اینکه با همه جان دردانه ی دردانه اش را می پروراند اما می داند...
وقتی مادر باشی دنیا رنگی دیگر به خود می گیرد.می دانم رهنوردی دیگر به امید دیدن نوردیدگانش روزها راو لحظه ها را می شمارد و در خلوت خود هر لحظه ذره ذره جانش نگران پاره های تنش ،که آن ها نیز دلتنگی ها و بیم ها و امید های خود را دارند و مادری بزرگ که این روزها دلتنگ اوست...
وقتی مادر می شوی و محروم و دلتنگ از دیدار پاره های تنت ، رنجی وصف ناشدنی بر روح و جانت سایه می اندازد.اما التیام بخش این رنج ها درست هنگامی است که در پس همین دلتنگی ها، مادر بودن را محدود به فرزندان خود نمی کنی.
وقتی که خود در برابر نه فقط خانواده، بلکه در برابر فرزندان امروز و فردای میهنت مسئول می دانی با تمامی وجود این حس را به اشتراک می گذاری.
التیام این دلتنگی ها همین حس مشترکی است که زهراها و ساجده ها و فاطمه ها ومادران میردامادی وتاج زاده و نعیمی پور و بهاره و ... با تمام وجود آن را باور دارند و رنج و دلتنگی های زمانه را نیز به جان خریده اند...
وقتی مادر باشی دنیا رنگ دیگری به خود می گیرد.