آمار بالای خودسوزی زنان ایران در منطقه خاورمیانه، موضوعی است که از سوی برخی کارشناسان مطرح میشود. این موضوع حاکی از حکایت تلخ سوختن و نساختن زنان و دخترانی است که پرده از خشونت جدیدی علیه زنان ایران برمیدارد؛ زنان و دخترانی که راهی غیر از سوزاندن خود برای رهایی از خشونتی مداوم نیافتهاند؛ زنگ خطری برای همه کسانی که رعایت و حفظ حقوق انسانی را مقدم بر اصول دیگر میدانند. خودسوزی اخیر دانشجوی دختر دانشگاه آزاد شیراز آخرین حادثه تلخی بود که اتفاق افتاد. خشونت علیه زنان پدیدهای مجزا از مشکلات و آسیبهای اجتماعی که دامن زنان ایران را گرفته، نیست. به بیان دیگر مشکلات اجتماعی همچون فقر، اعتیاد، بیکاری و... مشکلاتی هستند که هر یک میتواند پدیدآورنده یا معلول دیگری باشد. آسیبهای اجتماعی مجموعهای درهمتنیده هستند و نمیتوان بدون درنظرگرفتن این مجموعه، خشونت علیه زنان را مورد بررسی و آسیبشناسی قرار داد. اما اینکه ایران رتبه بالایی در خودسوزی زنان در خاورمیانه را داشته است، به باور نگارنده حکایت از فقدان نگاه واقعبینانه نسبت به نیمی از پیکره جامعه ایران دارد. بنابر اظهارنظر مقامهای مسئول، ٣٥ درصد از خشونتهای خانگی به پلیس گزارش نمیشود. بهعبارت دیگر ٦٥ درصد از زنان خشونتدیده یا این خشونت را بهعنوان بخشی از رفتارهای مردان و پدران و برادران و همسران خود پذیرفتهاند یا اینکه به این نتیجه رسیدهاند که پیگیریهای حقوقی تغییر مثبتی در وضعیت آنان ایجاد نخواهد کرد. القا و پذیرش این مسئله توسط گروه آسیبدیده، بر شدتیافتن آن تا مرز این نوع خودسوزی ادامه یافته است، اما اینکه دانشجویی که انتظار میرود حضور او در محیط علمی باید این درصد از آگاهی را در او ایجاد کرده باشد که برای رهایی از خشونت علیه خود دست به خودسوزی نزند، جای تأمل دارد. او سوختن را بر ماندن و ساختن ترجیح داده است. بدونشک هریک از ارکان جامعه اعم از ارکان ساختار حقیقی و حقوقی کشور چنانچه نقش پیشگیرانه در این موقعیتها داشته باشند، از شدتگرفتن این حوادث ناگوار جلوگیری خواهند کرد. این سؤالها که فرد آسیبدیده که دست به خودسوزی میزند، در چه موقعیتی قرار داشته، تحت چه فشارهایی بوده و چه اقدامات حمایتیای میتوانسته در موقع خطر از این اتفاق پیشگیری کند. سؤالاتی است که در صورت پاسخ به آن میتوان به کاهش این آسیبها امیدوار بود. از زمانی که سازمان جهانی بهداشت مقابله با خشونت علیه زنان را در دستور کار قرار داد، کشورهای عضو متعهد شدند، از همه ظرفیتهای موجود خود بهره گیرند تا در قدم اول صورتمسئله خشونت را در کشورهای خود تبیین و تشریح کنند و در قدمهای بعدی، مجموعهای از فعالیتها را برای کاهش خشونتها علیه زنان در دستور کار قرار دهند. اهدافی مانند طبقهبندی، جمعبندی و توصیف میزان خشونتها در کشورهای عضو، شناسایی علل خشونت و مداخله دولتها برای امور پیشگیرانه، اجرای برنامهها و پیداکردن ضعفها و حمایت از قربانیان خشونت در جامعه، از اهداف مورد توجه سازمان جهانی بهداشت حداقل در دودهه اخیر بوده است که با بررسی اقدامات کشورهای عضو و نیز میزان کاهش خشونت علیه زنان در این کشورها میتوان به موفقیت یا عدم موفقیت آنان پی برد، اما وقتی هنوز در کشور ما درک صحیح و یکسانی از این خشونت وجود ندارد و به همین دلیل ٣٥درصد زنان خشونتدیده، این خشونت را پذیرفتهاند یا به این نتیجه رسیدهاند که فقدان نهادهای حمایتی، پیگیری آنان را بدون نتیجه خواهد گذاشت، فرد خشونتدیده دو راه بیشتر در پیشرو ندارد:
یا بماند و رنج نظام پدرسالار و فرودستی جنس دوم را تا پایان عمر با خود حمل کند یا اینکه سوختن و رهایی را بر این ساختن و ماندن ترجیح دهد. در این صورت است که همه نهادهای مسئول که باید اهداف سازمان جهانی بهداشت را پیگیری و اجرا میکردند، در قربانیشدن این زنان مسئولند. آنان قربانیان شرایطی هستند که به آنها تحمیل شده است. باید دید چرا انتخاب آنان سوختن است نه ساختن!
منبع: روزنامه شرق