روز های سختی بود. فراغ رهبر فرزانه مان در باورمان نمی گنجید.گویی سایه ای از سرمان رفته بود و در گرما گرم روزگار سخت حس تنهایی و فراغ او گریبانمان را گرفته بود. بغضی مداوم که رهایمان نمی کرد. خمینی کبیر برای من نمادی از فرزانگی و بزرگی بود که همواره سوی اصلی نگاه و اتکائش مردم یعنی ولی نعمتان انقلاب بودند. پشتوانه ای سترگ نه تنها برای نظام که او مردم را عین نظام می دانست. خلوص و صدق و صفایش، نگاه آرام بخشش،کلام بی پیرایه و قاطعش و دست های مهربانش سایه و پناه امنی برای همه بود. روح الله خمینی برای من نه تنها نماد رهبری تمام عیار و بی همتا بود که اورا تبلور اراده ملتی می دیدم که پس از سال ها سلطه استبداد فریاد آزادی و آزادی خواهی و جمهوریت در تلازم با دینداری نو گرایانه را سر می دهد. بیانی از دین که خواست اولیه اش تحقق اراده ملت و حق الناس بود. نمادی از دینداری توام با آزادگی. توجه او به مقتضیات زمان از او رهبری روادار ساخته بود .او را باید در زمانه خود دید و در زمانه خود نیز شناخت.
آذر منصوری
14 خرداد 1394