آرمان-احسان انصاری: از زمانی که «سیمون دوبوآر» کتاب «جنس دوم» را نوشت جنبشهای بزرگی در سراسر جهان در حمایت از زنان شکل گرفت. کار به جایی رسید که زنان خواهان قدرت سیاسی شدند و خیلی زود برخی از زنان به رأس هرم قدرت در جوامع خود دست پیدا کردند. دوبوآر در کتاب «جنس دوم» خود مینویسد: «این فرهنگ جوامع است که محدودیتهای فراوانی را برای زنان ایجاد میکند.» تز کلی کتاب، نشان دادن آن است که چگونه زنان در جایگاهی پایینتر از مردان قرار داده شدهاند. به همین دلیل و برای بررسی نقش زنان در قدرت سیاسی در تاریخ ایران با آذر منصوری، فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران گفتوگو کردیم. منصوری معتقد است: « کمتر مجال بروز تواناییهای زنان در عرصه اجتماعی و سیاسی فراهم آمده است. در نتیجه حضور کمرنگ زنان در عرصه تصمیمگیری و قدرت سیاسی تابعی از حقوق محدود زنان در عرصه اجتماعی بوده است». در ادامه متن گفتوگوی«آرمان» با آذر منصوری را از نظر میگذرانید.
سهم زنان از قدرت سیاسی در ایران به چه میزان است؟آیا حضور کمرنگ زنان در عرصه تصمیمگیری به ریشههای تاریخی و جامعهشناسی فرهنگی ایرانیان بازمی گردد یا اینکه ریشه در عملکرد زنان در عرصه اجتماعی دارد؟
حضور کمرنگ زنان در عرصه سیاسی ریشه در ویژگیهای فرهنگی و تاریخی جامعه ایرانی دارد. متاسفانه منابع علمی و تاریخی دقیقی درباره حضور زنان در عرصه سیاسی در تاریخ ایران وجود ندارد که این موضوع تحلیل این مساله را دشوار میکند. اغلب منابعی نیز که در این زمینه وجود دارد از سوی پژوهشگران و نویسندگان غربی نوشته شده است. مساله دیگر اینکه ساختار سیاسی در ایران به شکلی بوده که امکان حضور تاثیرگذار زنان در عرصه تصمیمگیری وجود نداشته است. در کنار این رویکردهایی مانند مردسالاری نیز مزید بر علت شده که زنان حضور پررنگی در عرصه سیاسی نداشته باشند. با این وجود بنده معتقدم جایگاه زنان در تاریخ ایران تابعی از شیوه تولید و حضور آنان در اقتصاد بوده است. اگر ما به دوران ایلامیها نگاه کنیم متوجه میشویم که در این دوران نوعی مادرسالاری بر ایران حاکم بوده است. در این دوران ارث از مادر به فرزندان میرسید و زنان سلطه کاملی بر مسائل خانواده و اقتصاد داشتند. با این وجود با ظهور مادها و تغییر شیوه زندگی از دامپروری به کشاورزی جایگاه زنان در تاریخ ایران دچار تغییر میشود. اگر ما تمدن خود را با تمدن یونان باستان مقایسه کنیم متوجه میشویم که جامعه ما از نظر حقوق شهروندی با جوامع دموکراتیک دچار یک نوع فاصله تاریخی شده است. مساله مهم دیگری که در این زمینه دارای اهمیت است جایگاه استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه بوده است. تمدن ایران از گذشته تاکنون از چهار جهت شمال، جنوب، شرق و غرب مورد تاخت و تاز اقوام دیگر قرار داشته و جنگهای بسیاری را از سر گذرانده است. در نتیجه به دلیل اینکه در اغلب این جنگها مردان نقش پررنگتری داشتهاند به مرور زمان اهمیت مردان در جامعه بیشتر شده و نوعی فرهنگ مردسالاری در کشور رواج پیدا کرده است. در کنار این مساله ساختارهای سیاسی در ایران مانع از شکلگیری حقوق شهروندی ایرانیان و حقوق برابر بین زن و مرد در گذشته شده است. این ساختارها با تک بعدی کردن فضای اجتماعی اجازه تحقق مطالبات زنان را نمیداده است. کمتر مجال بروز تواناییهای زنان در عرصه اجتماعی و سیاسی فراهم آمده است. در نتیجه حضور کمرنگ زنان در عرصه تصمیمگیری و قدرت سیاسی تابعی از حقوق محدود زنان در عرصه اجتماعی بوده است.
با ورود اسلام به ایران جایگاه زنان چه تغییری پیدا کرد؟دین اسلام چه تاثیری در حقوق شهروندی زنان جامعه ایرانی ایفا کرد؟
برخی از پژوهشگران معتقدند زنان تا پیش از ورود اسلام به ایران نیز دارای حقوق شهروندی برابری با مردان بودند. این عده همواره بر گذشته باشکوه تمدن ایران تاکید میکنند. این در حالی است که با ورود اسلام به ایران جایگاه زنان نسبت به گذشته ارتقا پیدا میکند. یکی از اصول اولیه دین مبین اسلام برابری همه انسانها و زن و مرد است. براساس آموزههای اسلام زن و مرد هیچ برتری نسبت به یکدیگر ندارند. نکته بسیار مهمی که اسلام به آن تاکید میکند حضور زنان در عرصه اجتماعی و تاکید بر مسئولیت اجتماعی زنان است. در نتیجه با ورود اسلام به ایران زنان نقش اجتماعی پیدا میکنند و شرایط برای بروز توانایی ذاتی آنها فراهم می شود. این در حالی است که تا قبل از ورود اسلام به ایران چنین شرایطی برای زنان وجود نداشته است. قرآن مجید به عنوان کتاب آسمانی و هدایتگر مسلمانان به صراحت و با آیههای مختلف از برابری حقوق زنان و مردان سخن گفته است. قرآن مجید در آیات متعددی، زن و مرد را از یک طینت دانسته و اعلام میدارد که زن و مرد از «نفس واحده» خلق شدهاند و مکمل یکدیگرند. قرآن همچنین میفرماید: «تساوی ارزش و مقام زن و مرد، در داشتن صفات برجسته و ارزشهای والای انسانی و مقام معنوی آنهاست.» قرآن در کیفرها و ثواب اعمال نیز زن و مرد را یکسان مورد خطاب قرار میدهد و قبح گناه و اعمال حرام و کیفر آن، و همچنین ثواب اعمال را، درباره زن و مرد مساوی میداند. با این اوصاف هنگامی که دین اسلام وارد جامعه ایران میشود شرایط اجتماعی و برخی از سنتهای جامعه اجازه نمیدهد قوانین و دستورات اسلام به خوبی در جامعه اجرا شود. در نتیجه در چنین شرایطی زنان همچنان امکان حضور در عرصههای تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی ندارند. اگر هم زنی در عرصه قدرت نقشآفرینی میکند بدون شک به دلیل جایگاه اجتماعی است که یا با پادشاه نسبت دارد یا اینکه از طبقه اشراف و درباریان است.
تفاوتهای فردی بین زنان و مردان و همچنین خشن بودن عرصه سیاسی که با لطافت زنان سازگار نیست به چه میزان در حضور کمرنگ زنان در عرصه سیاسی نقش داشته است؟
هنگامی که یک فرد متولد میشود هیچ گونه باوری مبنی بر اینکه زن نباید در عرصه سیاسی حضور داشته باشد یا اینکه تنها مردان باید در عرصه سیاست حضور داشته باشند با خود ندارد. در نتیجه این فرهنگ یک جامعه است که چنین تفکری را به فرد القا میکند. در جامعه ما این تفاوتها و تفکیکها از کودکی آغاز میشود و از همان کودکی شیوه تربیتی متفاوتی برای دختران و پسران درنظر گرفته میشود. دیدگاه ما تحت تاثیر آموزشهایی است که در دوران کودکی به ما داده میشود. رسانهها، کتابهای آموزشی و سنتهای اجتماعی ما در دل خود نوعی تبعیض برای زنان و مردان قائل هستند. این رهیافتهای اجتماعی که در طول تاریخ به وجود آمده برای زنان نقش خاص و متفاوتی که همان تولیدمثل و خانهداری و همسرداری است در نظر گرفته است. از این نظر زنان سهم کمی در قدرت سیاسی دارند. در نتیجه اگر قرار است تحولی در این زمینه صورت بگیرد ابتدا باید از آموزشهای ما آغاز شود. دیدگاههای ما بیانگر این نکته است که تنها مردان باید در عرصه سیاسی حضور داشته باشند و عملکرد زنان تنها باید محدود به خانه و خانواده باشد. در نتیجه تغییر این وضعیت به سیاستهای کلی ما بازمیگردد.
مساله زنان در ایران همواره تابعی از سنت و مدرنیته بوده است. در ایران قبل از انقلاب، هر حکومتی که قصد داشت خود را مدرن نشان دهد از ابزار زنان استفاده میکرد و هر حکومتی که قصد داشت به سنتهای جامعه پایبند باشد زنان را محدود و مقید به برخی سنتهای دست و پاگیر اجتماعی میکرد. نمونه بارز این مساله مدرنیزاسیون در زمان رضاخان بود که وی با کشف حجاب قصد داشت زنان را به ویترین مدرن شدن ایران تبدیل کنید. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
به نکته مهمی اشاره کردید. با مطرح شدن نظم نوین جهانی در بین کشورهای خاورمیانه ایران نخستین کشوری بود که نسبت به این مساله واکنش مثبتی از خود نشان داد. انقلاب مشروطیت در ایران یکی از مهمترین تلاشها برای تحقق مدرنیسم در جامعه ایرانی بود. در این مقطع زمانی نخبگان و روشنفکران تلاش کردند جامعه استبداد زده ایرانی را با تفکر و رویکرد دموکراتیک آشنا کنند. یکی از مسائل مهمی نیز که در این زمان مطرح شد حضور زنان در عرصه تصمیمگیری اجتماعی و سیاسی بود. با این وجود از دل جنبش مشروطیت در ایران رضاخان بیرون آمد که تمایل داشت ایران را یک شبه مدرن کند. رضاخان در ابتدا تلاش کرد مانند کشورهای غربی زنان ایرانی را بیحجاب کند تا به نوعی به کشورهای همسایه نشان دهد که مدرنیته در ایران آغاز شده است. اگر ما تحلیل عمیقی نسبت به این مقطع زمانی داشته باشیم متوجه میشویم که حکومتهای ایران در قبل از انقلاب، تنها به ظواهر مدرنیته توجه داشته و به زنان به عنوان یک ابزار و ویترین برای نشان دادن عقاید مدرن خود استفاده میکردند. سطحی نگری در این طرز تفکر موج میزند. مشکل دیگری که در این زمینه به چشم میخورد این است که رضاخان از یک طرف بر مدرنیسم تاکید میکند و از طرف دیگر به دنبال زنده کردن تاریخ ایران باستان است و تلاش میکند از نمادهای باشکوه ایرانی در ساختار حکومتی خود استفاده کند. به همین دلیل در این مقطع زمانی ملغمهای از مدرنیسم و باستانگرایی در کشور به وجود میآید که سبب تناقضات متعدد اجتماعی میشود. مساله بسیار مهمی که در این زمان وجود دارد این است که نگاه مدرنیستی رضاخانی به زنان نیز نگاهی به عنوان «شهروند درجه دو» است؛ یعنی رضاخان حتی در مدرن کردن جامعه نیز نقش مهمی برای زنان در نظر نمیگیرد. برای مثال رضاخان دستور میدهد که زنان بیحجاب باشند. این دستور در دل خود نگاه برابریخواهانه نسبت به زنان ندارد و نوعی نگاه از بالا به پایین و تحکمی است. نگاه رضاخانی به مساله زنان همراه با عدالت جنسیتی نیست. رضاخان تلاش میکند یک شبه از باورهای اجتماعی و سنتی جامعه عبور کند و به جای مدرنیته دستورات خود را جایگزین کند. پس از حکومت پهلوی دوم و با استقرار جمهوری اسلامی وضعیت شکل جدیدی به خود میگیرد. دین اسلام تاکید دارند که در اصل دین هیچ گونه اجباری نیست و انسان با رشد فردی و شخصیتی خود میتواند آزادانه انتخاب کند. نکته دیگری که درباره مساله زنان دارای اهمیت است مساله «دولت – ملت» است که میتواند در برابری حقوق زنان و مردان در ایران تاثیرگذار باشد. متاسفانه مساله دولت- ملت هنوز در ایران به معنای واقعی خود نزدیک نشده است. این در حالی است که وضعیت نسبت به گذشته تغییرات مثبت و رو به جلویی داشته است. حکومتهای پس از مشروطه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، قسمتهایی از مدرنیسم را اخذ کردند که بتوانند به قدرت خود تحکیم بیشتری ببخشند و قسمتهایی که به آزادیهای مدنی و برابری حقوق زن و مرد مربوط میشد را کنار گذاشتند یا اینکه به آنها بهایی ندادند.
در دهه اخیر فعالیت اجتماعی زنان در جامعه ایرانی افزایش داشته است. با این وجود آزادیهای اجتماعی زنان با خود آسیبهای جدیدی مانند سست شدن کانون خانوده و افزایش آمار طلاق را به همراه داشته است. چرا ما نتوانستیم از آزادی زنان تعریف منطقی و عقلانی داشته باشیم که پس از پایان دوران مردسالاری با مشکلات جدید اجتماعی روبهرو نشویم؟
در آن مقطع زمانی ما گمان میکردیم خانم معصومه ابتکار از این توانایی برخوردار است که بتواند به عنوان کاندیدا با رقبای انتخابات ریاستجمهوری رقابت کند. به نظر ما اگر چنین اتفاقی رخ میداد زنان جامعه از خانم ابتکار حمایت میکردند و احتمال موفقیت ایشان بالا میرفت. با این وجود جریان اصلاحات تصمیم دیگری گرفت و ما نیز به عنوان یک اصلاحطلب به تصمیم کلی جریان خود احترام گذاشتیم. با تمام این اوصاف بنده معتقدم حضور یک زن در مسئولیت خطیری چون ریاست جمهوی تاحدود زیادی میتواند جایگاه زنان را در قدرت سیاسی و عرصه اجتماعی ارتقا بدهد. به همین دلیل باید عنوان کرد زمان ریاستجمهوری زنان در ایران نیز فرا رسیده است. دولتهای گذشته در ایران هر کدام داری مشی و رویکرد خاص خود بودند و هر کدام نوعی از سیاستگذاری را تجربه کردند. شاید اگر دولتی به ریاست یک زن در ایران تشکیل شود ما با تجربه جدیدی در زمینه مدیریت سیاسی روبهرو شویم و این تجربه بتواند بسیاری از کاستیهای جامعه ما را برطرف کند.