هر کشوری برای مدیریت بهینه یا باید
خود ابداع کننده روش خاصی باشد تا تحولی نوین را در تمام ابعاد جامعه رقم بزند یا
اینکه از مدلیهای بکار گرفته شده در کشورهای دیگر استفاده کند، تا مسیر توسعه را
سریعتر بپیماید. انتظار این بود که یکی از این دو شیوه در کشور به کار
گرفته شود تا مشارکت سیاسی زنان و مشارکت در عرصههای تصمیمگیری و تصیم سازی به
حد مطلوبی برسد. بهتر بود این موضوع در اولویت مطالعه و بررسی قرار بگیرد که
کشورهای دنیا چه مسیری را طی کردند که موفقیت را تجربه کردند؟ در این صورت کشور با
درپیش گرفتن این مسیر میتوانست به موفقیت برسد و نرخ مشارکت سیاسی زنان را ارتقا
بدهد.
متاسفانه با وجود گذشت 36 سال از عمر
انقلاب اسلامی و شکلگیری نه مجلس در کشور ما مشاهده میکنیم که میزان حضور زنان
بسیار اندک بوده و در گزارشهای مستند هم تاکید شده که رقم مشارکت زنان در نهادهای
تصمیمگیری و تصمیمسازی تقریبا نزدیک به صفر است. به رغم تاکید سند چشم انداز و
تاکید رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه زنان در مقدرات اساسی کشور باید نقشآفرینی
کنند، شما مشاهده میکنید که نه تنها ایران نتوانسته به سطح کشورهای همجوار خود
برسد بلکه از آنان عقب مانده است. به عبارت دیگر نرخ میانگین مشارکت سیاسی زنان در
کشوردر مقایسه با آمار جهانی، یک شکاف عمیق را تجربه کرده است. در حال حاضر نزیک
به یک دهه است که نرخ مشارکت جهانی زنان از 25 درصد فراتر رفته و به سی درصد
میرسد، اما در ایران مشاهده میشود که در مجلس ایران حضور زنان از سه و نیم درصد
تا چهار درصد فراتر نرفته است.
بدتر اینکه در بسیاری از نهادهای
تصمیمساز مانند خبرگان ومجمع تشخیص مصلحت نظام؛ به جزیک دوره در مجلس خبرگان هیچ
زنی حضور پیدا نکرده است. به نظر می رسد که به دلیل عدم حضور زنان در تدوین قوانین
به هیچ وجه رویکرد افزایش مشارکت سیاسی زنان مور توجه قرار نگرفته است. به همین
دلیل نمیتوان ادعا کرد که کشورما در این زمینه الگوی موفقی ارائه کرده است. دلیل
مشخص آن این است که برنامهنویسان به حضور زنان توجه نکرده و این موضوع برای آنها
دغدغه به شمار نمیرود. چارهای نیست جز اینکه در ساختار حقوقی کشورتجربه برخی از
کشورها را استفاده کرد. در حال حاضر عراق و افغانستان با نگاه تبعیض مثبت در مورد
حضور زنان رفتار کرده و نگاه تبعیض مثبت را در زیرساختهای کشور جریانسازی کردند.
بهتر است ایران هم از این مدل پیروی کند. به این ترتیب این اولویت در جریان برنامهریزی
مورد توجه قرار میگیرد. در غیراینصورت، احزاب باید بستر این حضور را فراهم کنند و
نسبت به افزایش مشارکت سیاسی زنان برنامه ارائه دهند. متاسفانه با وجود ضرورت
برنامهریزی افزایش حضور زنان از سوی احزاب، مشاهده میشود که احزاب از این خلا
رنج میبرند. فقدان توجه به مشارکت زنان در ساختار حقوقیجامعه و ساختار حقیقی که
احزاب آن را تشکیل میدهند، موجب شده تا نرخ مشارکت زنان همچنان پایین بماند.
نکته جالب اینجا است که بسیاری از
مردان در واکنش به اینکه چه باید کرد میگویند که زنان باید صبر پیشه کنند. این
طفره رفتن از تحقق مطالبات زنان در حالی رخ میدهد که بسیاری از کشورهایی که از
نرخ قابل قبولی در مشارکت سیاسی زنان در حال حاضر برخوردار هستند، شرایط بدتری
نسبت به ایران داشتند،اما این نقطه آغاز جدی گرفته شد واین کشورها توانستند در یک
فرایند بسیار مهم و جدی به نرخ مشارکت 30درصدی زنان دست پیدا کنند.
کشور ما هم از این رویه نمیتواند خود
را مستثنا کند. در این فرایند دولت باید نسبت افزایش مشارکت سیاسی زنان اهتمام داشته
باشد تا بسترهای مشارکت سیاسی زنان را فراهم کند. از سوی دیگر احزاب باید در این
مورد تدابیری را در نظر بگیرند. به هرحال احزاب در بزنگاههای تاریخی همچون
انتخابات باید تبعیض مثبت برای زنان را اعمال کنند. این مهم در حوزههای تک
کاندیدا و یا حوزههایی با چند کاندیدا باید در اولویت قرار بگیرد. در غیر اینصورت
هیچ چشمانداز روشنی وجود ندارد و در صورت تداوم روشی جز اعمال تبعیض مثبت به نفع
زنان ،جامعه این احزاب را طرد میکند به هرحال موقعیت زنان با توجه به افزایش
تحصیلات دانشگاهی و کسب تجربه و دانش بسیار متفاوت شده است و حداقل انتظار این است
که احزاب واقعیات اجتماعی را به درستی تشخیص داده و متناسب با آن برنامهریزی کنند.
منبع: سایت همایش ملی اعتدال