آذرمنصوری : مفهوم حجاب را باید با روش های مثبت فرهنگی در جامعه تحقق بخشید

 

 

 

آرمینا پزشکی: در زمانه ای که دهکده جهانی موجبات روابط تنگاتنگ انسانی را فراهم ساخته ساختار اجتماعی کشور ما پذیرای یک چنین فعالیت گسترده ای جهت ایجاد فضای مناسب برای ایفای نقش سازنده شهروندان در راستای رشد و پیشرفت کشور آنچنان که باید و شاید باشد، نبوده است با این حال کسانی هم دست از تلاش برای رسیدن به اهداف و آرمان های خود برنداشته اند.«مردم سالاری» برای بررسی مشکلات موجود در این زمینه به سراغ فعال سیاسی زن اصلاح طلبی رفت که سابقه مشاور رییس جمهوری در دوره اصلاحات را داشت.آذر منصوری معتقد است عزم جامعه جهانی در همه کشورهای دنیا بر این است که از راهبردهایی برای افزایش مشارکت سیاسی زنان استفاده کنند. طبعا ساختار فرهنگی و اجتماعی و پیشینه تاریخی موجود نه به طور صرف در کشور ما که در بسیاری از جوامع، ظرفیت موجود را در راستای افزایش مشارکت مذکور به خودی خود ایجاد نکرده است .مشروح گفت و گوی «مردم سالاری» با آذر منصوری را در ادامه دنبال کنید:

با توجه به مساله میانگین حضور بانوان در مجلس و پارلمان کشورهای اطراف ایران، به طور مشخص افغانستان بیشتر از ایران است و متاسفانه شاهد حضور 3 درصدی زنان در مجلس شورای اسلامی هستیم،به نظر شما چه راهکاری را در راستای حضور پررنگ تر و البته موثر تر این قشر قابل توجه جامعه در عرصه سیاسی می توان متصور شد؟

با توجه به فرموده امام راحل در راستای ضرورت حضور زنان در مقدرات اساسی کشور و ضرورت این مهم، جای هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد. شما وقتی به مبانی اعتقادی اسلام نیز رجوعی داشته باشید، می بینید که خداوند در قرآن کریم نیز درباره ضرورت ایفای نقش مومنان در حوزه مسائل مختلف و مسئولیت های اجتماعی و یا به طور مثال در جهت دادن قرض نیکو، مردان و زنان مومن را در این جهت مورد اشاره قرار می دهد.

با توجه به این مهم، عزم جامعه جهانی در همه کشورهای دنیا بر این است که از راهبردهایی برای افزایش مشارکت سیاسی زنان استفاده کنند. طبعا ساختار فرهنگی و اجتماعی و پیشینه تاریخی موجود نه به طور صرف در کشور ما که در بسیاری از جوامع، ظرفیت موجود را در راستای افزایش مشارکت مذکور به خودی خود ایجاد نکرده است . در همین راستا، چه کشورهایی که در زمینه ایجاد افزایش مشارکت سیاسی بانوان موفق عمل کرده اند و چه کشورهایی که در این حوزه دچار نوعی عقب ماندگی هستند، در فکر اعمال راهبردهایی در جهت هموارتر کردن این مهم هستند. به طور مثال کشور افغانستان با علم به لزوم پذیرش این مهم، سهمیه ای را برای زنان در قانون انتخابات خود تعریف کرده و در این کشور فارغ از اینکه زنان در عرصه انتخابات صاحب رای باشند و یا خیر، سهمیه 25 درصدی برای این قشر از جامعه افغان محفوظ است که این سهمیه بندی جنسیتی می تواند یکی از راهبردهای قابل اعمال در راستای افزایش سهم مشارکت سیاسی زنان در شئونات سیاسی و اجتماعی تلقی شود. در برخی دیگر از کشورها این ظرفیت هم در ساختار قدرت تعریف شده و در بطن جامعه نیز ظرفیت های قابل توجهی در این حوزه وجود دارد و چنین مسائلی در احزاب شرکت کننده در انتخابات نمود و بروز پیدا کرده است. به طور مثال در احزاب جمهوری خواه و دموکرات ایالات متحده ارکانی تعریف شده اند تا اقدامات لازم در جهت شناسایی زنان و کمک به آنها در جهت حضور در لیست های انتخاباتی و مسائل این چنینی را به شکل پائین به بالا ترتیب بدهند.

البته ما نیز از این نظم و قاعده جهانی مستثنی نبوده و نیستیم. عدم حضور زنان در مراکز تصمیم ساز مثل مجلس شورای اسلامی و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر ارکان قدرت باعث شده تا مطالبات زنان به شکل واقعی مورد توجه قرار نگرفته و طبعا ساز و کار قابل اتکایی نیز در راستای افزایش مشارکت سیاسی این قشر از جامعه در مقدرات اساسی مملکت تعریف نشود. بنا براین، یا باید قانون انتخابات به سمتی حرکت کند که شاهد ایجاد این ظرفیت باشیم و یا باید احزاب در جهت ایجاد آن به صورت حرکت از پائین به بالا قدم بردارند.

باید احزاب سهمی در لیست های انتخاباتی خود برای زنان توانمند شناسایی شده، قائل باشند تا سهمی که برای زنان در 9 مجلس شورای اسلامی تا کنون از 4 درصد فراتر نرفته است، افزایش پیدا کند. با توجه به اینکه در کنفرانس بین المجالس نیز همه کشورهای عضو برای یک دوره زمانی مشخص، متعهد به اتخاذ برنامه ها و ساز و کارهای لازم در جهت ایجاد سهم 25 درصدی مشارکت زنان در مجالس و پارلمان های خود شده اند، چاره ای جز تحقق این تعهد وجود ندارد.

بنا بر این یا باید قانون انتخابات در این راستا تغییر پیدا کند و یا جریان های سیاسی موثر در انتخابات این موضوع را در دستور کار خود قرار بدهند. البته خوشبختانه پس از انقلاب اسلامی با توجه به رویکرد نظری امام راحل درباره لزوم حضور زنان در عرصه های مختلف و نقش قابل توجهی که زنان و دختران ما در عرصه علم و دانش ایفا کرده اند، ظرفیت قابل توجهی در حوزه زنان در کشور ایجاد شده است ولی متاسفانه اگر نگاهی به گزارش مجمع جهانی اقتصاد داشته باشید، ما جزو آخرین کشورهای دنیا هستیم.

دولت ها و حکومت ها در تربیت نیروهای متخصص نقش قابل توجهی را بر گردن دارند، با این حال با عدم آگاهی زنان و مردان از حقوق اجتماعی و مدنی در جامعه مواجه هستیم. با این همه زنان در عین اینکه صاحب گفتمان نیز بوده اند، کمتر توانسته اند در راستای تحصیل خواسته ها و نیازهای خود در عرصه اجتماعی و سیاسی گام بردارند. آیا جنبشی به شکل مشخص و رسمی در ایران برای این قشر از جامعه وجود دارد ؟

به هر ترتیب به رغم تمامی محدودیت ها، تصور من بر این است که جنبش حصول مطالبات زنان در ایران، هرچند به صورت رسمی نتوانسته در کشور قد علم کند، اما با توجه به تغییر گفتمانی که در انتخابات نیز صورت پذیرفته، این جنبش علی رغم اینکه یک تابلو و تشکیلات رسمی و مشخص و ساختار منسجم را نداشته است، توانسته تاثیرات قابل اعتنایی را در عرصه سیاسی کشور داشته باشد. البته اگر نگاهی گذرا به چنین تحرکاتی در کشورهای آمریکای جنوبی داشته باشیم، فقدان یک تشکیلات رسمی و شناسنامه ار در ایران بیش از پیش احساس می شود. با این همه، حرکتی که در این راستا آغاز شده ، به مرور تاثیرات خودر را در عرصه های عمومی، اجتماعی، رسانه ای و البته سپهر سیاسی کشور گذاشته است. کشور ما با امکانات و محدودیت ها روبرو است که هزینه های غیرقابل انکاری را برای فعالین این جنبش در بر می گیرد و با تمامی اشارات و تفاسیر باید بگویم که به آینده بسیار خوشبین و امیدوار هستم.

با توجه به مسیری که در یک دهه گذشته از سوی زنان در عرصه های مختلف در پیش گرفته شده، تاثیرات مثبت خود را در آینده به طور قطع نشان خواهد داد و بی شک این یک مساله اجتناب ناپذیر است.

تصور می کنید که جامعه ای که شاید جو پدرسالار داشته باشد بتواند در آینده پذیرای چنین جنبش هایی به شکل منسجم و شناسنامه دار باشد ؟

قاعدتا برای این اتفاق نباید یک پروسه زمانی محدود را متصور باشیم. ما در دنیایی زندگی می کنیم که در جامعه جهانی میانگین مشارکت سیاسی زنان هنوز به 30 درصد نیز نرسیده است و آمار رقمی بالغ بر 20 تا 30 درصد را همچنان نشان می دهد. البته در کشورهای موفق این عرصه نیز آغازی وجود داشته که اکنون چنین درصدی از مشارکت سیاسی زنان را در این جوامع شاهد هستیم.

به طور مثال، اگر انتخابات اخیر پارلمان ترکیه را بررسی کنیم، می بینیم که سهم زنان در کرسی های پارلمان ترکیه تا 7 درصد رشد را تجربه می کند و در حالی شاهد سهم 17 درصدی مشارکت زنان در این کشور هستیم که آنها نیز در جامعه خود، ساختاری پدرسالارانه را تجربه کرده و به لحاظ فرهنگی نیز تفاوت شگرفی از این منظر با جامعه ایران ندارند. به هر ترتیب تحولاتی که در جامعه جهانی در حال وقوع است، به طور مثال حزب اعتدال و توسعه را در کشور ترکیه در راستای تشویق زنان جهت مشارکت سیاسی در انتخابات ترغیب می کند.

به نظر من چنین مسیری در ایران نیز در حال اتفاق است . همین که می بینیم به طور مثال خانم ها 62 درصد قبولی را در دانشگاه ها تجربه کرده و با اختلاف 12 درصدی از پسران پیشی می گیرند، همین مبین وقوع یک اتفاق مثبت در جامعه ایران است که خانم ها را به خودباوری رسانده که در فضای رقابتی صاحب تخصص، مدرک و تمامی مسائل عواید عرصه علم باشند. این مسیر، مسیری روبه جلو را در پیش می بیند و این در حالی است که البته شاهد مقاومت های قابل توجهی در این عرصه هستیم.

باید گفت که ساختار پدرسالارانه در ایران، صاحب یک پیشینه تاریخی است و نمی توان آن را محصول دیروز و امروز جامعه تلقی کرد. بر این اساس نمی توان این ساختار را بدون توجه به پیشینه آن تغییر داد. این تحول باید به شکل تدریجی صورت بپذیرد و زمانبر بودن آن امری اجتناب ناپذیر است.

البته دولت نیز باید در حوزه آموزش به امر مشارکت سیاسی زنان توجه جدی داشته باشد. به طور مثال از تعلیمات دوران ابتدایی وقتی فرزند جامعه ایرانی وارد عرصه آموزشی می شود، با تفکیک جنسیتی قابل توجهی روبروست که باورهای او را تحت تاثیر خود قرار می دهد. همین در کلاس اول ابتدایی، دانش آموز با ادبیاتی نظیر، بابا آب داد، بابا نان داد در مقابل ادبیاتی چون مادر پیراهن می دوزد، مادر آش می پزد و امثالهم روبرو می شود، ضمیر ناخودآگاه این کودک از همان ابتدا بر اساس یک تفکیک غیر قابل انکار شکل می گیرد و نمی توان این باورها را به یکباره دچار دگرگونی کرد و تغییر داد.

البته تعبیر امام راحل مبنی بر لزوم مشارکت زنان در مقدرات اساسی کشور، این مهم را مورد تاکید و تصریح قرار می دهد که کارگزاران نظام جمهوری اسلامی باید بستر لازم جهت این مشارکت را فراهم کنند. بر همین اساس باید گفت که این مشارکت سیاسی مورد تاکید حضرت امام (ره) نمی تواند با شعار به ورطه اجرایی قدم بگذارد و باید در راستای آن با فراهم کردن ساز و کار لازم و البته ضمانت اجرایی مشخص قدم برداریم. اگر اراده غالب در ساختار حقوقی کشور بر این امر قرار بگیرد، این مهم شدنی است.

به طور مثال ، در سریال پایتختی که امسال از صدا و سیما پخش می شد، این نکته به مخاطب القا می شد که چطور یک زن می تواند با حضور در نهادی مثل شورای شهر در عرصه مدیریت شهری نقش ایفا کند و همین ها مسائلی است که باورهای ذهنی جامعه ما را شکل می دهد و تمامی رفتار و کنش مردم یک جامعه بر اساس همین باورها خواهد بود. به هر حال این موضوع باید بر مبنای یک پروسه بلند مدت از سوی نهادهای سیاسی، تشکل های مدنی و بخصوص دولت مورد توجه قرار بگیرد.

اینکه چرخ توسعه همچنان در کشور ما لنگ می زند، برگرفته از عدم توجه ما به جامعه 50 درصدی زنان است که اگر این مهم مورد توجه قرار بگیرد، بخشی از مشکل توسعه در کشورما حل خواهد شد.

شما در گفت و گویی از کمرنگ شدن نقش زنان در پارلمان و مناصب حکومتی یاد کرده بودید و اینکه زنان باید با اعتماد بیشتری وارد مجامع سیاسی و عمومی بشوند، به زعم شما این مهم چطور می تواند محقق شود؟

واقعیت در این است که ما در بین 142 کشور جهان که مجمع جهانی اقتصاد مورد ارزیابی قرار داده است، در رتبه 137 دنیا در عرصه شکاف جنسیتی هستیم. از طرفی اگر به آمار همین مجمع در یک دهه گذشته نگاه کنید، رتبه ایران هر سال تنزلی را تجربه کرده است. اینکه در مجلس فعلی ما زنان، تنها 9 کرسی را به خود اختصاص داده اند، نشان می دهد که مشارکت سیاسی زنان امری نیست که به یکباره و به خودی خود اتفاق بیفتد و باید از ساز و کارها و مکانیزهایی برای افزایش این میزان مشارکت استفاده کرد. بخشی از این مساله به اعتماد به نفس بر می گردد به طوری که اگر به میزان حضور زنان در 9 دوره مجلس نگاه کنیم، می بینیم که راه یافتن زنان به مجلس و تصاحب حدود 3 درصد از کرسی های پارلمان، تابعی از تعداد زنان ثبت نام کننده در انتخابات تلقی می شود. باید بررسی شود که چرا در انتخابات شوراها وضعیت بهتری را تجربه می کنیم و به طور مثال از 12 هزار خانمی که برای انتخابات ثبت نام کرده اند، 6 هزار راه یافته به شوراهای اسلامی شهر و روستا داریم ولی در انتخابات مجلس وضعیت به گونه دیگری بوده و با چنین چالش و مشکلی روبرو هستیم.

به هر تقدیر چنانچه عزمی برای افزایش مشارکت زنان در شئونات سیاسی کشور داریم، هم باید گفتمان سازی از طریق رسانه ها و مبادی آموزشی صورت بپذیرد و نیز در مسیر انتخابات با تسهیل سازی روش ها به این مهم کمک کنیم. به طور مثال اگر امروز در کشور افغانستان ظرفیت 25 درصدی را برای زنان شاهد هستیم، بدون شک میزان توانایی زنان افغان در تحلیل گفتمان های سیاسی و اجتماعی با امروز قابل مقایسه نبوده و آنان با حضور خود صاحب قدرت تحلیل به مراتب بالاتری از گذشته شده اند و این ظرفیتی تلقی می شود که دولت مستقر در افغانستان آن را ایجاد و به تثبیت رسانده است.

ببینید، وقتی یک خانم در انتخابات در مقایسه با یک آقا عزم کاندیداتوری داشته باشد، نه توانایی او به لحاظ مالی و اقتصادی در اندازه ای است که بخواهد یک رقابت سرسختانه را تجربه کند، نه لابی او به حدی است که بتواند خود را در لیست انتخاباتی بگنجاند و نه تجربه ای در عرصه فعالیت سیاسی دارد که بتواند از آن استفاده کند. به طور مثال ما 180 حوزه انتخابیه در کشور داریم که تک نماینده هستند و شانس رقابت زنان در این حوزه ها به مراتب پایین تر از رقبای آقا برای ورود به مجلس است. حال اینجاست که احزاب و جریان های سیاسی که در حوزه زنان فعال هستند و به این قشر از اجتماع توجه دارند، باید عزم خود را در جهت شناسایی و کمک به زنان توانمند این عرصه جزم و از آنان در بزنگاه سیاسی انتخابات حمایت کنند. بدون شک اگر زنان بیشتری ترغیب به ثبت نام در انتخابات شوند، این امیدواری وجود دارد که شاهد حضور میزان بیشتری از زنان جامعه در کرسی های پارلمان باشیم.

اگر نگاه واقع بینانه ای به لزوم حضور زنان در عرصه سیاسی وجود نداشته باشد، این حضور در انتخابات دور دهم مجلس نیز در حد شعار باقی خواهد ماند. این طرح زمانی می تواند جنبه عملیاتی به خود بگیرد که ما از راهبردها و مکانیزم های لازم در جهت افزایش این مشارکت سیاسی استفاده کنیم.

تصور شما از اینکه ما امروز احزاب فراگیر با حضور حداکثری و با محوریت زنان، البته فارغ از تفکیک جنسیتی در عرصه سیاسی کشور نداریم و اگر نوعا چند حزبی فعالیت می کنند، این فعالیت چشمگیر تلقی نمی شود، چیست ؟

ببینید، به طور مثال جمعیت زنان مسلمان نواندیش چند سالی است که به عضویت شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در آمده و به علت اینکه ساختار احزاب ما به نوعی فضای مردانه را تجربه می کند، باعث تشکیل احزاب تخصیصی برای زنان شده است.

این امر در جای خود هم خوب تلقی می شود و البته در جایگاهی نیز چندان مثبت نیست، چرا که تشکیل احزاب زنان می تواند حضور این قشر از جامعه را در سپهر سیاسی کشور به نوعی جزیره ای کند و تجمع زنان در این احزاب می تواند در عمل مانع و بازدارنده ای برای توجه آنها به سایر حوزه های اجتماعی تبدیل شود که این یک تهدید برای احزاب سیاسی با محوریت زنان در جامعه سیاسی ما است.

البته فرصتی هم که در این میان وجود دارد، این است که با شکل گیری احزاب زنانه ظرفیت و بستر مناسبی برای فعالیت های زنان در عرصه سیاسی کشور بوجود می آید و محاسن این مساله نیز خالی از توجه نیست. اگر چنانچه احزاب زنان موجود دارای استراتژی و برنامه منسجم و مشخص برای افزایش مشارکت سیاسی زنان باشند، این مساله می تواند بخشی از خلاء موجود را پر کند. به هر ترتیب با نگاهی به آینده هم احزاب زنان می توانند اثر بخشی مدنظر خود را در عرصه سیاسی کشور با این ساز و کار به نوعی دنبال کنند و در کنار آن، احزاب دیگر نیز توجه بیشتری به لزوم افزایش مشارکت سیاسی زنان در سپهر سیاسی کشور داشته باشند . نکته ای که باید در این میان بدان توجه داشت، این است که اگر ما به دنبال برآوری فرصت ها برای زنان هستیم، این مهم باید با یک جریان سازی اتفاق بیفتد که احزاب محوری ترین نقش را در آن ایفا می کنند.

به طور مثال در احزاب دموکرات در ایالات متحده و در حزب کارگر در انگلستان ممکن است که فدراسیونی مختص زنان وجود داشته باشد و یا اینکه شما شاهد تخصیص یک رکن برای زنان در این احزاب باشید . وظیفه این رکن یا فدراسیون مختصص زنان، جریان سازی و ایجاد فضا و بستر لازم جهت ایجاد فعالیت و مشارکت سیاسی برای زنان در جوامع تلقی می شود.

با توجه به شریعت اسلام که انسان را از نگاه ابزاری به زن باز می دارد، چه تحریف هایی در حوزه زنان صورت گرفته و چه تفاوتی را شما اساسا میان اسلام راستین با نگاه تفکیکی به زنان در عرصه های مختلف مانند اشتغال یا برخورد های نیروهای خودسر با این قشر در جامعه می بینید ؟

وقتی صحبت از نگاه اسلام به زنان به میان می آید، اتکای ما به اصلی ترین مبنای اعتقادی یعنی قرآن است. مثال دیگری می زنم، اگر میزان حضور زنان در مجلس شورای اسلامی به جای 3 درصد 10 تا 15 درصد بود، بدون شک طرح کاهش ساعات کاری زنان در ادارات به تصویب نمی رسید، چرا که این طرح با مشارکت مدنی زنان در عرصه عمومی اساسا در تضاد قرا گرفته است. طرح خوبی که کارفرما را ملزم می کند تا برای زنان با شرایط خاص مثل سرپرستی خانوار و یا داشتن فرزند معلول حقوق بیشتری پرداخت و در مقابل ساعات کاری شاغل را افزایش دهد نیز وجود دارد که البته متاسفانه ضمانت اجرایی برای آن متصور نیست. و یا در مثالی دیگر، برای هیچ کارفرمایی الزام آور نیست که برای استخدام نیروهای جدید در موسسه خود سهمی را نیز برای زنان در نظر داشته باشد.

اتکای ما به مبانی اعتقادی و لزوم حضور زنان در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی باعث می شود ، مشکلاتی که زنان نوعا در اقتصاد، فضای کسب و کار و شرایط اجتماعی دارند، تقلیل پیدا کند. معاون رئیس جمهور در جایی عنوان کرده اند که فقر در کشور در حال زنانه شدن است و به نظر من باید این نکته مهم را بررسی و واکاوی اساسی کنیم. ما با پدیده ای به نام زنان کارتن خواب در کشور مواجه هستیم که این نه برازنده زنان ایران است و نه برازنده نظام جمهوری اسلامی و اگر نگاه ریشه ای به این مشکلات نداشته باشیم، در عمل این مشکلات برطرف نخواهد شد .

حجاب اسلامی یک ارزش است و همه ما بر آن اتکای نظر داریم و طبعا از این تفکر دفاع می کنیم. در این که رعایت حجاب اسلامی از قوانین جمهوری اسلامی است و به عنوان یک قانون آن را لازم الاجرا می دانیم، اما متاسفانه برخی رویکردهای سلبی را در پیش می گیرند. در حالی که به زعم بنده این پاک کردن صورت مساله است و اگر قرار باشد این اتفاق ادامه داشته باشد، زن ایرانی در درجه اول باید با مفاهیم حجاب، محسنات حجاب و مصونیت هایی که این مساله می تواند برای او فراهم کند، آشنا و به آن باور قلبی پیدا کند.

به عقیده من چون فرهنگسازی لازم در این حوزه صورت نگرفته است، واکنش منفی را از سوی جامعه می بینیم. وقتی مساله ای که باید به امر اعتقادی و درونی بدل شود و ما با اعمال تحکم دولتی سعی در تفهیم آن داریم، مسلما به واکنش ضدحجاب منجر خواهد شد.

آیا بکار گیری خشونت منجر به ناامنی شده و همین مساله فرهنگ غلطی را به دنبال خواهد داشت؟

دقیقا همینطور است، واکنش ضدحجاب در واقع عکس العملی در همین راستا است، مساله که در 10 سال گذشته به عینه شاهد آن بودیم. در دوره ای بیرون بودن موی سر نماد بد حجابی تلقی می شد و شاهد بودیم که جامعه واکنش نشان داد و بیرون بودن موی سر ، امروز دیگر نماد بدحجابی نیست. در دوره ای عنوان می شد که چکمه نمادی از تبختر است و دیدیم که واکنش جامعه نسبت به آن تا چه حد منفی بود. حالا چکمه دو سالی است که به ساپورت تبدیل شده و بی شک جامعه در مقابل آن نیز واکنش منفی نشان می دهد و به امری طبیعی در جامعه مبدل خواهد شد. به شکل ناهنجاری هایی که در طی یک مسیر به هنجار در جامعه بدل می شود.

واقعا اگر نتوانیم با کار فرهنگی، اعتماد و باور لازم را ایجاد کنیم، طبعا رفتارهای قهری و پلیسی جوابگو نخواهد بود.

مثال دیگر اینکه وقتی خروج دختران و زنان مان را از کشور جهت ادامه تحصیل منوط به اجازه ولی می کنیم، با این کار او را از حقوق خود منع کرده ایم. در واقع اگر بنا است که امری اجرا شود، باید تبعیض هایی را نیز برای جامعه هدف که زنان هستند، ایجاد کنیم.

با گذشت 37 سال از انقلاب اسلامی، تصور می کنید که چقدر به اهداف و آرمان های اولیه انقلاب دست پیدا کرده ایم و زنان تا چه اندازه توانسته اند به نیازهای مشروع و لازم خود برسند ؟

ما به عنوان زنانی که خود را به عنوان زنان مسلمان معرفی می کنیم، در انقلاب اسلامی به دنبال ارائه چهره و الگوی جدید از زن مسلمان بودیم . برآن بودیم که نه زنی باشیم که ظاهر ما را از حضور در مجامع سیاسی، اجتماعی، آموزشی و عمومی باز بدارد و نه زنی باشیم که تئوری پردازان غربی به دنبال ساخت و ارائه آن بودند. ما به دنبال ارائه چهره سوم به عنوان زن مسلمان، متعهد و مسئول بودیم که هم در همه عرصه های حضور خود تاثیر گذاری لازم را داشته و بتواند در همه مقدرات جامعه نقش بی بدیل خود را ایفا کند. در طرح موضوع باید گفت که در 8 ساله نخست انقلاب اقدام قابل توجهی به جهت وقوع جنگ و مسائل مبتلابه آن در جامعه صورت نگرفت و زنان ما همانطور که در دوران رژیم گذشته به مبارزه برخاسته بودند، در جنگ نیز نقش فداکارانه خود را ایفا کردند.

اولین برنامه توسعه که در سال 69 نوشته شد، بخشی در آن به جایگاه زنان اختصاص پیدا کرد. به شکل کلی نیز اگر نگاهی به برنامه توسعه ای دولت ها پس از انقلاب داشته باشیم، از برنامه اول تا برنامه پنجم توسعه، بخشی به عنوان جایگاه زن در آن دیده شد. در برنامه چهارم توسعه نیز به جهت اینکه دولت اصلاحات مسئول تدوین آن بود، این امر سبب شد نگاه مفصل تری به مسائل جنسیتی شده و مساله زن به شکل پررنگ تری مورد توجه قرار بگیرد.

با این همه باید گفت که در عرصه آموزش و بهداشت رشد قابل توجهی داشته ایم و البته رشد ما در حوزه اقتصادی و سیاسی در حوزه زنان چیزی نزدیک به صفر بوده است.البته حضور زنان به شکل متعدد در هیات های علمی، رسانه ها ، نهادهای مدنی، انجمن های مردم نهاد و حوزه هایی از این دست، این قوت را ایجاد کرده که به حوزه زنان در ایران خوشبین باشیم. به طور کلی حرکت ها به این سمت و سو ، حرکت های خوبی بوده است و در عین حال باید تنگ نظری ها و محدودیت های این عرصه را نیز در نظر داشته و از طریق گفت و گو با مراجع دینی و جریان های مختلف سیاسی سعی در ایجاد فضای لازم برای ایجاد این مشارکت سیاسی داشته باشیم.

با توجه به نزدیک بودن انتخابات مجلس آتی و با عنایت به دو تجربه تلخ و شیرین اصلاح طلبان، یکی در سال 84 و دیگری در سال 92 ، رسیدن به یک لیست واحد را تا چه اندازه برای این طیف سیاسی در کشور محتمل می دانید؟

جریان سیاسی اصلاح طلب بعد از انتخابات 84 با چند دستگی و تفرق موجب شکست خود شد و به نظر من با عدم شکل دادن ائتلاف باعث حضور 8 ساله پدیده سیاسی در صدر اریکه اجرایی کشور شد که نه دولت یازدهم که چند دولت بعد از آن هم باید چند سال تمام تلاش و برنامه ریزی های خود را معطوف به حل و فصل مشکلات به ارث مانده از آن دولت کنند. متاسفانه این میراث در همه عرصه ها از دولت قبل باقی مانده و طبعا همین کار را برای دول بعد از آن سخت تر می کند. همانطور که اشاره کردم، عدم توجه به آن ائتلاف هم به خود اصلاح طلبان آسیب رساند و هم به خود کشور در عرصه های گوناگون، در واقع اصلاح طلبان که هدفی جز تقویت منافع ملی کشور، اصلاح روندهای نامطلوب و بهبود شرایط در برنامه ندارند و این بلوغ و عقلانیت در انتخابات 92 به صورت یکصدا، منسجم و یکپارچه به اوج خود رسید. تجربه خوبی را در انتخابات 92 حتی به رغم حذف کاندیداهای اصلی از گردونه رقابت داشتیم و حضور موثر رئیس دولت اصلاحات در شکل گیری این اجماع باعث شد که با یک ائتلاف بتوانیم که این رویکرد نامطلوب در اداره کشور را کنار زده و یک رویکرد و مدیریت عقلانی حداقل در بخشی از نهادهای قدرت در کشور مستقر کنیم که نتایج آن را در سیاست خارجی و داخلی شاهد هستیم.

برای انتخابات آتی هم باید از تجربه گذشته درس بگیریم، تجربه 84 و 92 هر دو پیش روی ما هستند . اگر 84 بار دیگر تکرار شود، شکست حتمی خواهد بود و اگر تجربه 92 را دوباره در فضای سیاسی انتخابات حاکم کنیم، علی رغم همه محدودیت ها به پیروزی و موفقیت به شکل حتمی می رسیم. به اعتقاد من اصلاح طلبان در انتخابات آینده با ائتلاف حداکثری حضور پیدا خواهند کرد و تلاش هایی که تاکنون در استان ها برای ائتلاف انجام شده، از همین امر حکایت دارد. وقتی شما در استان ها بررسی کنید، فعالین بیشتر از مرکز دغدغه و تلاش برای این ائتلاف دارند.

برای شکل گیری این ائتلاف باید دید که انتظار ما از مجلس آینده چیست ؟ من تصور می کنم که اولین انتظار ما در این باره ، انتظار عدم حضور افرادی است که شان مجلس را در وهله اول تنزل دادند، به طور مشخص تندروی هایی که جایگاه مجلس را در افکار عمومی تضعیف کرده و نیز طیف تندرو بیشترین سنگ اندازی ها را در مقابل دولت روحانی به خرج می دهد که نمونه مشخص آن را در قالب واکنش های در برابر برجام شاهد بودیم.

مجلس کارآمد و مجلسی که عقلانیت به دور از تندروی در آن حاکم باشد و بتواند از اقدامات مثبت دولت حمایت کند، در عین حال اگر نقدی بود ، مبتنی بر انصاف، علم و برگرفته از مطالبات مردم باشد، مورد انتظار ما است. فارغ از اینکه اکثریت این مجلس در دست اصلاح طلبان باشد و چه در حضور اصولگرایان معتدل شکل بگیرد. البته اصلاح طلبان به عنوان یک جریان سیاسی همانطور که در انتخابات 92 ابتدا از آقای خاتمی دعوت به حضور کردند و با عدم موافقت ایشان دعوت از آقای هاشمی و بعد از آن رد صلاحیت ایشان پیش آمد و نهایتا بر یک کاندیدا از دو کاندیدای باقی مانده به اجماع رسیدند، در این انتخابات هم از حضور و مشارکت حداکثری بهره خواهند گرفت . توجه به مسئولیت تاریخی اصلاح طلبان در این مقطع، ایجاب می کند که از منافع فردی گذشته و به انتظارات خود از مجلس آتی بیندیشیم.

البته ممکن است بعد از بررسی صلاحیت ها ، بسیاری از کاندیداهای اصلاح طلب با رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان مواجه شوند و بر همین مبنا با توجه به نیروهای باقی مانده تمام تلاش مان را خواهیم کرد تا از افراد توانمند حمایت لازم برای حضور در مجلس دهم انجام شود.نقش رئیس دولت اصلاحات در شکل گیری این ائتلاف به مانند انتخابات 92 بسیار بی بدیل و تاثیرگذار است . در همین راستا شوراهای اصلاح طلبان همه استان ها متشکل از احزاب سیاسی و شخصیت های تاثیرگذار شکل گرفته و این شوراها در شهرستان و حوزه های انتخابیه تک نماینده نیز در شرف شکل گیری قرار دارند.

بر اساس این مکانیزم و ساز و کار، شورای اصلاح طلبان هر استان موظف و مکلف است تا تمام تلاش خود را برای رسیدن به یک کاندیدای واحد از سوی اصلاح طلبان انجام دهد. ائتلاف اصلاح طلبان در انتخابات آینده در حال نهایی شدن است و آخرین مراحل خود را طی می کند. البته در این میان وجود برخی اختلاف نظرها اجتناب ناپذیر است و اصلاح طلبان بدون شک با واقع بینی و مسئولیت پذیری با کمترین دغدغه و مشکلی به ائتلاف خواهند رسید.

به نظر شما ائتلاف میان اصلاح طلبان و جبهه اعتدال تا چه اندازه می تواند در انتخابات اسفندماه عملیاتی باشد ؟

بنده به شخصه خیلی این دو مفهوم را از یکدیگر جدا نمی بینم. اساسا بدنه اجتماعی دولت روحانی را اصلاح طلبان تشکیل می دهند و قطعا این همراهی و همگرایی در این دو مجموعه وجود دارد. اصلاح طلبان به دنبال شکل گیری مجلسی هستند که بتواند از دولت حمایت کند تا شاهد حل مشکلات با دغدغه کمتری از سوی دولت باشیم. چون هدفی یکی است، بی شک همگرایی به هیچ وجه دور از ذهن نخواهد بود.

توافق با شش کشور و حصول به برجام تا چه اندازه می تواند کفه ترازو را به نفع دولت و تفکر حامی آن سنگین کند؟

اگر به تحرکات مخالفین این توافق نگاه کنید، این خود می تواند برآیندی از افکار عمومی جامعه باشد. ببینید، همین تحصنی که در مقابل مجلس به رغم تمام تبلیغات و مانورهای تبلیغاتی و رسانه ای انجام گرفت و تعداد افرادی که به آن پیوستند، می تواند مبین موقعیت اجتماعی مخالفان توافق در جامعه ایران باشد. در عین حال نظرسنجی ها هم نشان می دهد که بعد از توافق، موقعیت دکتر روحانی با رشد قابل توجهی روبرو شده و همین موقعیت است که چنین رفتارهایی را از سوی طیف تندرو در مجلس به دنبال دارد .

به نظرم باید از این اقبال در جهت گشایش هرچه بیشتر در فضای داخلی و بهبود وضعیت اقتصادی که از دوره گذشته با چالش های اساسی روبرو بوده بهره برد.در مجموع موقعیت دولت در افکار عمومی با توجه به وضعیت موجود موقعیت خوبی است که می تواند حمایت بدنه اجتماع را از دولت یازدهم همچنان به دنبال داشته باشد.

با توجه به ازخودگذشتگی سیاسی محمدرضا عارف در انتخابات گذشته، تصاحب کرسی ریاست مجلس دهم را توسط ایشان تا چه اندازه شدنی تلقی می کنید؟

بدون شک در صورت ورود دکتر عارف به مجلس آتی به عنوان نماینده مردم تهران، یکی از ظرفیت های قابل توجه ریاست مجلس شخص ایشان خواهد بود ولی در عین حال من با طرح زودهنگام این مساله مخالف هستم، به دلیل اینکه ما تجربه انتخابات 92 را پشت سر گذاشتیم. این تجربه یادآوری می کند که شخصی مانند آیت الله هاشمی که عضویت در مجلس خبرگان رهبری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را عهده دار است، به هر ترتیب از گردونه رقابت حذف می شود. بنا براین تاکید من بر این است که به شکل جدی تمرکز ما باید بر ترغیب افراد برای شرکت در انتخابات و توجه به ائتلاف باشد .

شخص عارف با حس مسئولیت پذیری در برابر شرایط حساس کشور و اصلاحات این از خودگذشتگی را انجام داد و همین مهم نیز می تواند الگوی خوبی در جریان سیاسی اصلاح طلب باشد.

آینده مجلس را چطور ارزیابی می کنید؟

آینده مجلس قابل پیش بینی نیست. با توجه به حساسیت افکار عمومی نسبت به دولت و نسبت به مجلس فعلی و رویکردهای آن، چنانچه جریان های سیاسی بتوانند با هوشمندی لازم، نیروهای کارآمد و موثر را روانه این مجلس کنند، خواهند توانست که مجلسی کارآمدتر و عقلانی تر را شکل بدهند.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.