آذر منصوری:دامن زدن به خشونت و رفتارهای غیر قانونی در دانشگاه ها چه توجیهی می تواند داشته باشد؟

 

                                                                                   

 

                                              

 

از زمانی که سه آذر اهورایی ، شهید شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی با تیراندزی در دانشکده فنی توسط سربازان به رگبار بسته شدند، سالها می گذرد. اما 16آذر 1332 به نقطه عطفی در جنبش دانشجوی ایران تبدیل می شود که این روز به این نام و به حرمت این سه قطره خون در تاریخ ماندگار شد. به باورم سخنان دکتر شریعتی در مورد این سه شهید گویا ترین جملاتی بوده است که تا کنون مطرح شده است. شریعتی در باره این سه شهید می نویسد:"این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند و هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند ، نخواستند همچون دیگران کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه به پشت پاچال بازار بروند و سر درآخور خویش فروبرند. از آن سال ، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند. اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید ، بیاموزند ،هر که را می رود ، سفارش کنند .آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهد ماند، آنها شهیدند . این سه قطره خون  برچهره دانشگاه ماهمچنان گرم است". این سه شهید نهالی در دانشگاه کاشتند که بعد از آن به درختی تنومند در مقابل استبداد و خود کامگی تبدیل شد. درختی که در نهایت پس از سالها با فراگیری جنبش دانشجویی در سراسر دانشگاههای ایران ، به حرکتی ضد استبداد و سلطنت مطلقه پهلوی تبدیل شد و از آن پس دانشگاه که تصور می شد در پهلوی اول به عنوان یکی از  نمادهای مدرنیسم در خدمت حکومت پهلوی قرار گیرد ، به تهدید برای حکومت تبدیل شد.                                                   

از آن پس هر سال چه قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و چه پس از آن البته با فضای کاملاٌ متفاوت این روز گرامی داشته می شود و از این سه شهید به عنوان نمادجنبش دانشجویی نام برده می شود. اما از آن پس جنبش دانشجویی ایران با فراز ها و فرودهای بسیاری همراه بوده است. فرازهای این جنبش زمانی بوده است که فعالین دانشجویی با انسجام و برنامه ریزی از یک سو از استقلال نسبی برخوردار بوده اند و از سوی دیگر از فضای دانشگاه حداکثر استفاده را برای پرورش شخصیت فرهنگی و اجتماعی خود بهره گرفته اند و به خصوص در بزنگاههای مهم کشور نقشی اثر گذار از خود به جای گذاشته اند.دانشجویانی که در کنار ادامه تحصیل از امکان دانشگاه برای تقویت فرآیند توسعه پایدار و قوام بخشیدن به روندهای دموکراتیک در کشور نیز بهره گرفته اند. هر چند حاملان این جنبش هزینه های بسیار متحمل شده اند . اما پرسشی که این نوشتار در پاسخ به آن است، این است که حال و هوای امروز جنبش دانشجویی در کشور چگونه است و فعالین این جنبش با چه صحنه ای در فضای دانشگاهها روبرو هستند و با توجه به همه اقتضائات به چه میزان می توانند بر فضای دانشگاه وجامعه اثر گذار باشند؟

نکته ای که لازم به یادآوری است آن است که تقویت فضای آزاد دانشگاهها و فراهم شدن این فضا برای تقویت مجموعه ای از فعالیت های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی با بهره گیری از نزدیک به هفت دهه تجربه این جنبش و زمینه سازی برای تحقق توسعه متوازن ، پایدار و همه جانبه می تواند به عنوان چشم انداز جنبش دانشجویی در کشور قلمداد شودو برای طی این طریق علی القاعده با توجه به زمینه ها و واقعیت های موجود باید از راهبردهای مناسب و مقتضی نیز بهره گرفت . اما 16آذر امسال رنگ و بوی دیگر و شکلی متفاوت به خود گرفت. تشکل های دانشجویی  که پس از یک دوره انسداد هشت ساله و هم زمان با روی کارآمدن دولت یازدهم امیدوارانه چشم به حضور بیشتر در دانشگاهها داشتند ، امسال باتوجه به برگزاری انتخاباتی مهم با توافقی نانوشته به برگزاری برنامه هایی مبادرت ورزیدند که تقریبا موجی از سخنرانی هایی هم زمان با سخنرانی رئیس جمهور در بین دانشجویان در این روز همراه شد. اما اتفاقاتی در برخی از دانشگاههای کشور رخ داد که نیاز به تعمق و آسیب شناسی جدی به خصوص از جانب مسئولین دانشگاهها و مجموعه تشکل های دانشجویی دارد. اتفاق تاُمل برانگیز اما مواجهه خشونت بار گروهی از دانشجویان بود که در مواجهه با برنامه تشکل های دانشجویی اصلاح طلب دست به خشونتی بی سابقه زدند.خشونتی از از سال گذشته با حمله به علی مطهری در شیراز آغاز شده بود و یک سر دیگر آن این بار در فضای دانشگاه به رخ کشیده شد.در حالی که تشکل های دانشجویی شناسنامه دار پس از هماهنگی های لازم برای صدور مجوز اقدام کرده بودند و مجوزهای لازم را اخذ کرده بودند، هم زمان در روز برگزاری برنامه های و با فراخوان برخی  سایت های اصول گرا اتفاقی نادرو ناگوار  در صحن برخی از دانشگاهها رخ داد. حمله تعدای از افرادی که خود را دانشجو می نامیدند و اعمال خشونت های بی سابقه که در مخیله هیچکس نمی گنجید .اتفاق یاسوج ، اتفاقی تلخ برای صحنه دانشگاه بود.صحنه ای که باید اصلی ترین جایگاه و پایگاه توسعه فرهنگی و علمی کشور باشد و دانشجویان نیز خود باید زمینه ساز اصلی این توسعه که در تلازم جدی با رواداری و تحمل اندیشه غیر خود است باشند. آیا وقتی خشونت های به حدی بالا می گیرد که به حمله فیزیکی منتهی می شود ،  نباید نگران بود که گروههای حمله کننده با چه انگیزه و استدلال و از همه مهم تر با چه امنیت خاطری این چنین برنامه های قانونی را برهم می زنند و کار به را به جایی می رسانند که به سخنران نیز حمله می کنند .به راستی منشاُ و مبداُ این سطح از خشونت در دانشگاهها چیست؟                                                                                              

نگارنده روز شانزده آذر 92 برای سخنرانی در دانشگاه شهید چمران اهواز دعوت شده بودم.پس از اتفاق یاسوج و با تشکل دانشجویی که مرا دعوت به برنامه کرده بود هماهنگی های لازم صورت گرفت که این سخنرانی در ارامش برگزار شود و آن ها نیز هماهنگی های لازم را با مسئولین دانشگاه و هیئت نظارت و مسئولین استان به عمل آورده بودند. در یک روز برفی پس از تاُخیر دوساعته پرواز به اتفاق جهانبخش خانجانی که دیگر سخنران برنامه بود به اهواز رسیدیم. در فرودگاه چند نفر پس از پیاده شدن نزد من آمدند که شمارا باید به سی آی پی ببریم .دلیل را سوُال کردم گفتند تصمیم مسئولین است. هر چه اصرار کردم که از دانشگاه برای بردن من آمده اند و منتظر هستند به فایده بود .به ناچار به سی آی پی رفتم و در همین حین سراغ دیگر سخنران را گرفتند و او را نیز به سی آی پی آوردند. آنها نه تنها خود را معرفی نکردند بلکه توصیه می کردند که بهتر است به دانشگاه نروید .عده ای می خواهند برنامه را بهم زده و سوء استفاده کنند.گفتم وقتی برنامه ای همه مجوزهای لازم را اخذ نموده است، و هماهنگی های لازم نیز صورت گرفته چطور چنین چیزی ممکن است؟ و پاسخ این بود که ممکن است برخورد قضایی صورت گیرد .گفتم چه اتفاق غیر قانونی از جانب ما صورت گرفته که برخورد قضایی صورت گرفته باشد ، و شما اگر مسئول هستید باید ببینید قانون شکنان چه کسانی هستند .در نهایت با آمدن آقای خانجانی وتماسی که با استاندار گرفتند و آمدن آقای مقتدایی به سی آی پی به یکباره همه آن افراد ناپدید شدند و ما به استانداری رفتیم و پس از مدتی نیز به دانشگاه برای سخنرانی.در نهایت پس از گفت و گو با مسئولین دانشگاه سخنرانی که قرار بود ساعت 10صبح تا 12 برگزار شود ،ساعت 12آغاز شد و قرار هم این بود که هریک از ما در حد پنج دقیقه صحبت کنیم.پس از قرائت قرآن و سرود جمهوری اسلامی و خیر مقدم توسط مسئول انجمن اقای خانجانی سخنان خود را آغاز کردند .از همان ابتدای برنامه گروههای مخالف که گفته می شد از بسیج دانشجویی هستند در بیرون از آمفی تئاتر شروع به کوبیدن مشت و لگد به درهای دوطرف آمفی تئاتر نمودند.سخنان آقای خانجانی تمام شد و نوبت به من رسید.در همین حین درب سالن را شکستند و جوانی به طرف ما هجوم آورد و میکروفن را با خود برد و بقیه نیز به دنبال او به سمت ما هجوم آوردندو وقتی کار به اینجا رسید مجبور به ترک سالن شدیم. در هنگام خروج یکی از همان مخالفین به سمت من هجوم آورد و ادبیاتی به زبان آورد با مشت بر صورت من کوبید و خراشی برصورتم انداخت وگیره روسریم باز شد و به سختی روسری را برسر نگاه داشتم. بعد از خروج از سالن سخنرانی نیز در محوطه دانشگاه مهاجمین با سنگ و لوله فلزی به حملات خود ادامه دادند.                                                                                                            

نقل این واقعه تلخ در محیط دانشگاه در کنار مجوزهایی که صادر  و با فشار لغو می گردد ، و نیز تداوم فشار به فعالین دانشجویی نشانی از اثرگذاری دانشگاه بر تحولات پیش روی کشور است.علی القاعده جریان سیاسی اصلاح طلب به خصوص پس از انتخابات 92 که با حضور جدی خود زمینه ایجاد تغییر و تقویت منافع ملی را کشور را رقم زد ،در مقطع کنونی هم هدف دیگری را به جز تداوم و تقویت همین رویکرد دنبال نمی کند و از قضا مدافع تحقق وحدت و آشتی ملی است .

از آنجاکه رهبری نیز در انتخابات 92 با پیام های وحدت بخش خود زمینه مشارکت گسترده مردم را در انتخابات فراهم کردند.دراین انتخابات نیز با توجه به موفقیت دولت در برجام و تلاش اصلاح طلبان برای شکل گیری مجلسی کارآمد عاقل و در خدمت اهداف توسعه کشور و مقوم منافع ملی تلاش می کنند .این سوُال به طور جدی مطرح است که  اراده ای در تلاش است تا با ایجاد تنش و خشونت در فضای جامعه و به خصوص دانشگاهها فضای کشور را غبار آلود و ناامن جلوه دهد.وقتی  انتخابات 92روشن و رسای مردمسالاری سازگار با دین که یه سوی ان رهبری بوده است و سوی دیگر آن مردم ، دامن زدن به خشونت و رفتارهای غیر قانونی چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ این سوُالی است که مدافعین این رفتارها باید برای آن پاسخ روشنی داشته باشند.         

به راستی چه انگیزه و عاملی باعث می شود جوانی در کشور آن هم در محیط دانشگاه بر صورت زنی که جای مادر اوست و مقید و مدافع ارزش حجاب اسلا می اینگونه بر صورت او چنگ بزند و روسری را از سر برگیرد.در حالی که پیشوای موُمنان ربودن خلخال را از پای زن یهود در اردوگاه دشمن تاب نیاورد؟  جنبش دانشجویی رسالتی دیگری نیز بر دوش دارد.:شناختن ریشه و عوامل شکل گیری این خشونت ها و راههای جریان سازی گفت و گو و آگاهی بخشی در فضای دانشگاه برای کاهش و مقابله با این خشونت عریان.       

منبع: مجله صدا                                                         

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.